-
پایان
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 01:15
همه چیز تمام شد دیگر دنبال مرحمی میگردم بر دردم و دیگر حتی آه نمی کشم چه رسد به نفرین دیگر واقعا تمام شد خدایا امیدم را از من گرفتی بازگردانش برای همیشه خدا حافظ
-
بی تو بسر نمی شود
یکشنبه 12 تیرماه سال 1384 01:45
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمی شود آره باز میخوام ناله سر بدم ناله ای از ته دلم ناله ای که به گوش هیچ کس نمیرسه میدو نی دلم واقعا داغ تورو داره واقعا بی تو بسر نمی شود آره آره هر چه گفتم نه گوشی شنید نه چشمی دید نه کسی مرحمی بر دلم گذاشت به خدا گفتم خدا هم هیچ میدونی حتی اگه میگفتی قبلمو به خاطرت عوض میکردم خدایا نه...
-
به یاد تو
یکشنبه 5 تیرماه سال 1384 00:54
سلام زیبا امشب دلم عجیب هواتو کرده امشب میخوام تا صبح یادتو تو آغوشم بگیرم امشب میخوام مست بشم آره هنوز هم یادت ناب ترین شراب منه امشب میخوام بیادت زندگی کنم به یاد تو و با یاد تو
-
خدایا همچنان منتظرم
جمعه 27 خردادماه سال 1384 00:26
خدایا ، مرا امتحان مکن وقتی معلمی نیست ، کلاسی نیست ، درسی نیست مرا امتحان مکن اگر آموختی ، اگر راهنمائی کردی ، اگر راهنما گذاشتی ، سو گند میخورم در امتحانت سر بلندترین باشم ولی اکنون ، نه خدایا تنها خیر بیاور و امید و امید ، من دیگر صبر نمی خواهم تا بر مصائب صبر کنم ، من دیگر مصیبت نمیخواهم. خدایا گناه را در مسیرم...
-
من هنوز زنده ام
پنجشنبه 26 خردادماه سال 1384 16:21
می گفتم اگه نباشی دیگه چشمامو به روی هیچ چیز باز نمیکنم طلوع خورشیدو دیگه نمیبینم ، دیگه نمیخندم ، دیگه آواز نمیخونم راه نمیرم ، حرف نمیزنم حتی بدون تو نفس هم نمیکشم اگه بری ، میمیرم ... تو به حر فام خوب گوش دادی یه لبخند زدی.... و رفتی ... رفت ! اون رفت ... پس این صدای چیه که میاد این صدای قلب منه ؟ من هنوز دارم نفس...
-
خنجر
دوشنبه 23 خردادماه سال 1384 23:53
یه خنجر گرفته بودی دستت تا منو از خودت دور کنی ولی با اون خنجر اسمتو رو قلبم حک کردی
-
ترس
دوشنبه 16 خردادماه سال 1384 21:02
میترسی ازآه من ولی آه من از نبودنت است میترسی از نفرین من ولی نفرین من بر زمانه است گنگم ، گیجم ، دلتنگم ، گم شده ای دارم ، گم شده ام دست توست لب توست عشق توست لا اقل آنها را به من پس بده !!!
-
نفرین
شنبه 14 خردادماه سال 1384 13:36
یه نفرین ، یه آه یه قطره اشک وباز هم یک آه یه قلب یخ زده یه تنگ شکسته وباز هم یک آه یه گوش خسته یه چشم تنها و باز هم یک قطره اشک یه دست بی رمق ولی هنوز منتظرند ، نمیدانند برای چه و نمیخواهند بدانند فقط منتظرند گاهی که بیکار میشوند خدارا صدا میزنند ، گاهی آه را برای خدا سر میدهند ولی باز هم سکوت و سکوت و سکوت و باز هم...
-
تنهائی
جمعه 13 خردادماه سال 1384 11:24
تنهائی شاید خیلی خوب باشه آدم وقتی تنهاست بیشتر به خودش میرسه ولی وقتی مجبوری چهار،پنج روز تنها تو یه خونه باشی و هیچکی رو نبینی وقتی همدمت یه سری جزوه و کتاب مزخرف پر از فورمولای بی سروته که همشونو برای اولین بار داری میبینی وقتی هرچی حساب کتاب میکنی و میبینی حتی اگه شبها هم بیدار باشی نمیتونی حتی یه دور درساتو بخونی...
-
دلم عجیب گرفته است
چهارشنبه 11 خردادماه سال 1384 08:56
دلتنگی تو یه صبح بهاری وقتی حتی پرنده ها آواز میخونن ، همه شادن ولی این توئی که دلتنگی ، این دل لعنتی تو که گرفته آره این خیلی جالبه یه همدرد با خودت پیدا میکنی : (دلم گرفته است دلم عجیب گرفته است نمیدانم شاید دلتنگ باشم.) آره اونم دلش گرفته بود، فروغم غم داشت ، حالا حد اقل دیگه احساس تنهائی نمیکنم با دو خط شعر هم...
-
گل سرخ
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1384 10:24
تو میتونی برا یه آدم مثل یه شاخه گل باشی ، میتونی براش بهتر از هر بهاری باشی ولی اینو بدون که هر گلی یه روز پژمرده میشه و هر بهاری یه روز خزان میشه تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ، نه از آن پاک تری تو بهاری ، نه بهاران از توست از تو میگیرد وام هر بهار اینهمه زیبائی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین...
-
یه شعر نیمه کاره
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 15:55
یه شعر نیمه کاره یه شعری که قرار بود به درو دیواره خونم بزنم یه شعری که قرار بود برای همه بخونمش قرار بود باهاش زندگی کنم ولی فقط ازش یه بیت بیشتر نمیدونم اونی که قرار بود بقیش رو برام بخونه ٬ نخوند نمیدونم چرا . من شاید دیگه این شعر قبول نداشته باشم ولی هنوزم دوست دارم بقیشو بدونم. اون شعر اینه : غم ما غم نیست ...
-
یه بهانه برای شروع
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 01:59
سلام این اولین خطه اولین کلامه و اولین ارتباط. نمیدونم بهانه چیه برای شروع و حتی هدف برای ادامه . ولی میدونم که این از نبودنه نبودنه اون کس یا چیزی که باید باشه ولی نمیدونم کجا رفت چرا رفت و ..... یه شعر برای شروع : تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر نتوانم نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر کاش ما آن دو پرستو...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1384 01:42
سلام