تو میتونی برا یه آدم مثل یه شاخه گل باشی ، میتونی براش بهتر از هر بهاری باشی
ولی اینو بدون که هر گلی یه روز پژمرده میشه و هر بهاری یه روز خزان میشه
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری ، نه از آن پاک تری
تو بهاری ، نه بهاران از توست
از تو میگیرد وام هر بهار اینهمه زیبائی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو
یه شعر نیمه کاره یه شعری که قرار بود به درو دیواره خونم بزنم
یه شعری که قرار بود برای همه بخونمش
قرار بود باهاش زندگی کنم
ولی فقط ازش یه بیت بیشتر نمیدونم
اونی که قرار بود بقیش رو برام بخونه ٬ نخوند نمیدونم چرا .
من شاید دیگه این شعر قبول نداشته باشم ولی هنوزم دوست دارم بقیشو بدونم.
اون شعر اینه :
غم ما غم نیست ...