گل سرخ


تو میتونی برا یه آدم مثل یه شاخه گل باشی ، میتونی براش بهتر از هر بهاری باشی
ولی اینو بدون که هر گلی یه روز پژمرده میشه و هر بهاری یه روز خزان میشه


تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری ، نه از آن پاک تری

تو بهاری ، نه بهاران از توست

از تو میگیرد وام هر بهار اینهمه زیبائی را

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو

یه شعر نیمه کاره


یه شعر نیمه کاره یه شعری که قرار بود به درو دیواره خونم بزنم
یه شعری که قرار بود برای همه بخونمش
قرار بود باهاش زندگی کنم
ولی فقط ازش یه بیت بیشتر نمیدونم
اونی که قرار بود بقیش رو برام بخونه ٬ نخوند نمیدونم چرا .
من شاید دیگه این شعر قبول نداشته باشم ولی هنوزم دوست دارم بقیشو بدونم.
اون شعر اینه :
غم ما غم نیست ...

یه بهانه برای شروع


سلام

این اولین خطه اولین کلامه و اولین ارتباط.
نمیدونم بهانه چیه برای شروع و حتی هدف برای ادامه .
ولی میدونم که این از نبودنه نبودنه اون کس یا چیزی که باید باشه ولی نمیدونم کجا رفت
چرا رفت و .....
یه شعر برای شروع :
تا به کی باید رفت از دیاری به دیاری دیگر 
نتوانم نتوانم جستن هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم که همه عمر سفر میکردیم از بهاری به بهاری دیگر

سلام